بهترم

فکر کنم خیلی حالم بد بود این چند روز ، که مامانم هم نگران شد ، زنگ زد به خواهرم بهش بگو هر چه قدر می خواد بگو هزینه کنه ، کارش رو راه بنداز، که چرا واسه این چیز عا حرص میخورین ، من هیچ وقت مامانم رو نگران نمی کنم ، یعنی نمیدونه چی شده ، چرا ناراحتم ، عمق ناراحتیم چه قدر ، ولی این سری فرق می کنه ! نگرانیم رو فهمیده ! امشب رو مود نوشتنم میام می نویسم !

weblog

adres weblog ghabli :amitisghorbat,.blogfa.com

دوست

دوستم زنگ زد ، کلی‌ صحبت کرد ، دلداری داد ، راهنمایی کرد با کی‌ تماس بگیرم ، فردا ساعت ۱۱ هم وقت وکیل دارم ، دمش گرم که تونست آرومم کنه. دوستم پسر.

از خونه زدم بیرون اومدم کتابخونه! کله سحر، دیدم وقتی خونم مثل چی به همه می پرم ، حس می کنم واقعا عمق مشکل من رو نمی فهمن یا به روی خودشون نمیارن ! گفتم لااقل بیام بیرون کمتر دعوا بگیریم ! 

زندگی

خوب شروع می کنم اینجا نوشتن ، به امید اینکه نپره دیگه ؛) 

دیروز نخواستم چیزی بنویسم چون واقعا ناراحت بودم ، برای اقامت یک نامه از دانشگاه خواسته ، که دانشگاه میگه این نامه رو نداریم ! نمیتونیم همین جوری نامه بنویسیم ، کلا جرات ندارن حتی یک خط بنویسن ، میگن شاید مسئولیت داشته باشه ! احمقا ! زنگ زدم مهاجرت میگه اگه او چیزی که می خواهیم نباشه ، دیگه کلا پولت میپره و ریجکت میشی ، الان موندم اصلا نامه رو بفرستم ، نفرستم ، فکر کنم برم پیش وکیل ببینم چی میگه ! هیچی دیگه ! اینجوریاست اوضاع ما ، از کار هم دوباره زنگ نزدن برای مصاحبه بعدی ! 


دیروز صبح رفتیم ، ماشین رو گذاشتیم که دوباره رنگش رو درست کنه! صبح خوب بود ، ترافیک نبود ، برگشتیم و دوست پسر رفت دانشگاه ! من هم رفتم نتیجه بخش دوم امتحان رو گرفتم ، قربونش ، عین بخش اول شد ، از اونجایی که نتونستم دانشگاه رو هم حرف بفهمونم ، کلا اصلا اعصاب نداشتم ، دوباره برگشتم خونه و دیدم که ای داد ، امتحان واسه دفعه بعد پر شد ، دوبار رفتم موسسه ، باید میرفتم پول میرختم که ، از دانشگاه ایمیل اومد، یک نامه اماده کردیم ، پا شو بیا بگیر ، دیگه برگشتم یونی ، دوبار رفتم دنبال دوست پسر ، ١.٥ ساعت تو ترافیک موندیم ، رفتیم ماشین رو گرفتیم ، و برگشتیم ، من از صبحش تا اون موقع که ٦.٥ بود هیچی نخورده بودم ! دوست پسر گفت که کاراش مونده و باید بره خونه، من که خونه خودمون خواهر مهمون داشت و میدونستم خونه اونم غذا خبری نیست ، گفتم تو برو خونه، من میام بعدا، رسیدم سر چهار راه خونه، دیدم پشت سرم داره میاد، گفت ماشین رو بگذار ، میریم غذا بخوریم ، خیلی چسبید !!! 

دوباره واسه یک نمره امتحان رو ثبت نام کردم!