حذفش می کنم واسه اطمینان !
بلیط ایران رو گرفتیم بالاخره !! هورااا! امیدوارم خوش بگذره حسابی، نگران شرایط مالی هستم شدیدا ! اوضاع کار این کشور خیلی خراب فعلا ! نمیدونم ، خرجشم اصلا شوخی بردار نیست ، سعی می کنم بهش فکر نکنم،
باید شروع کنم ورزش ، من یک مدت خیلی خوب ورزش می کردم اما الان نمیشه !:(
بعضی از ادم ها انگار ساخته شدن بدبختی هاتو یادت بیارن ، و ازشون سوال کنند، دوست پسر یک چند تا دوست این شکلی داره که به بهانه صمیمیت ، ما رو بیچاره کردن ، تا مدت ها سوژه این بود که کی دفاع می کنی ؟! تمومش کن دیگه ! دوست پسر دفاع کرد ، کی کار پیدا می کنی؟ چی کا ر می کنی ؟ رزومه فرستادی ؟ چی شد ؟ حالا دوست پسر پست دکتراست ، یکیشون رو دیده ، گفته چرا این قدر چاق شدی ؟؟ واقعا من موندم ها؟!!
گفتم می گفتی خوش میگذره !
داشتم می گفتم ، دوست پسر زنگ زد به خانم، از اخلاق خوب و شخصیت اقا گفت، خانم هی گفت ، من شخصیت برام مهم ! سنش رو پرسید و خواست عکسش رو ببین ، گفت برو ف بی رو نگاه کن عکسش هست، جفتشون هم سن و سال هستن ، درست پسر تلفن رو قطع کرد، گفت نفهمیدم راستش جوابش چی بود! دوباره زنگ زد بهش، بعد یکی و دو روز ! فکر می کنین خانم چی گقت؟؟ گفت چاق ! خوشم نیومد! یعنی اون همه ملاک های اخلاقی رو دیدیم واقعا!!!!
خوب امروز از صبحش بدو بدو بود، خرید خونه ، دادن اجاره خونه ، رفتن به مرکز خرید، عوض کردن کفش دوست پسر ، دوباره رفتن به خرید جای دیگه ، و شلوغی، دوباره رفتن به پارک و صحبت ، الان له ام از خستگی !!
ولی خواستم یک چیز جالب بگم ، ما یک دوست ایرانی داریم که سن و سالی داره ، تصمیم گرفته با یک خانم ایرانی اشنا شه ، از همسر قبلیش جدا شد ، هیچ وقت با خانم ایرانی تو رابطه نبوده ! حالا دوست پسر گیر داد که من این اقا رو با فلان خانم اشنا کنم ، گفتم بی خیال شو، اون الان یک ادم پولدار ،... می خواد. به هر حال زنگ زد به خانم !
خیلی خوابم تا فردا صبح