سرما خوردگی

این اقایون که سرما می خورن انگار ده تا نی نی دنیا اوردن ، هم چین زیادش می کنن ، هم چین اه و ناله می کنه ! با همون حالم رفته دانشگاه ، برگرده دیگه بدون چه قدر مریض ! خواهر واسه یک کاری اپلای کرده ، که خیلی بهش می خوره ! امیدوارم ، بگیردش، همین جا از خدا تمنا می کنم ، یک گره از مشکلات ما باز کنن و با دلخوشی بیایم ایران 

کلاس

کلاس هم با استرس گذشت ، جالب نه ؟! 

اومدم خونه و نهار سالاد و مرغ خوردم و ٤٠ مین ورزش رو رفتم ، ورزش سنگین شده و میره که اشک من رو در اره :(( دوش گرفتم ، خواهر مهمون داشت مجبور شدم بزنم بیرون ، با مهمونش خیلی سلام علیک ندارم و ترجیح میدم نباشم ، دوست پسر که سرما خورده در حال اه و نالست ؛) رفتیم مرغ سوخاری کی اف سی گرفتیم ، شاید باورتون نشه که من فکر کنم اینجا نرفته بودم کی اف سی :) خوب بود بد نبود ، کلا خیلی وقت بود مرغ سوخاری نخورده بودم ، امشب هم با عذاب وجدان خوردم ، فکر می کنم خیلی چرب ، امشبم پوست مرغ رو اصلا نخوردم ! 

امروز کلاس دارم واسه امتحان ، دارم  تند تند اماده می کنم برم ، دیروز دوست پسر نهار پخت گفت بیاین ، خواهر گفت نمیاد ، من هم قدم زدم رفتم با سگ، یعنی سه کیلومتر پیاده روی، ماکارونی خوردیم ، بعدش هم سگ رو بردیم پارک خواهر هم اومد، بعدش هم رفتیم یک قهوه دور هم خوردیم ، برگشتیم خونه، دوست پسر هم رفت خونه، می گفت سردش و بدن درد داره ، گلوشم ناراحت، خدا بخیر کنه ، خیلی بد مریض !  

بعدا نوشت: الان زنگ زدم صداش در نمیاد ، دانشگاه هم نرفته ، بهش دستور سوپ سریع دادم ، امیدوارم بپزه! چون کلاس دارم  نمیتونم  برم سراغش ! 

صبح دوشنبه

دیشب دوس پسر داشت خونه ما فیلم میدید که رو مبل خوابش برد ، عین پسر کوچولو ها میخوابه ، همچین مظلوم میشه ! 


صبحانه یک املت فوق العاده پختم :) می خواستیم بریم بیرون ولی سگ رو نمیشه خونه گذاشت ، همه اسباب بازی هاش خونه دوست پسر جا مونده ! 


دیگه چی بگم ؟ یکی از دوست های صمیمی ایرانم ، داره وسایل انتخاب می کنه ، براش بخرم ، میگه هم قیمت هاش مناسب تر از ایران ، هم مطمئنی برندش اصل خوب ! 

صبح همگی بخیر

باز هم صبح روز تعطیل من کله سحر بیدارم ؛)