خسته

خیلی خستم جسمی ، جمعه که ، شب خونه موندیم من مشغول درس و مشق بودم، ولی خواهر و دوست پسر دوبار رفتن خرید ، مواد غذایی و خرده ریز، دیگه دوت پسر گوشت گرفت برای باربیکیو خردو تمیز کرد ، شبش هم پیتزا خواهر پز خوردیم و دوست پسر رفت خونه، من صبح شنبه ساعت ١٠:٣٠ با یک استادی قرار داشتم واسه امتحان که تعیین سطح کنه یک جورایی، گفت باورم نمیشه که نمره مورد نظر رو نیاوردی! چی کار کردی اخه؟ گفتم استرس و این حرفا ، خلاصه کنم ، ساعت ١٢ برگشتم خونه ، تصمیم گرفتم دسر پا -نا-کوتا بگذارم با ژله ، نصف نصف، حالا هر چی دستور پیدا می کردم می گفت ٨ ساعت یخچال ، دیگه با طعم لیمو درست کردم و هی می گفتم چه قدر بی مزه است ، دفعه اولم بود، دوباره یک کم دور خودم چرخیدم که سفت شد و ژله روش رو داشتم میریختم که دوست پسر اومد، گوشتی که خواهر مزه دار کرده بود رو برد ، دوست پسر گفت برنج اب کش بلد نیست بپزه ! گفتم باشه بشور من میام دم میگذارم ، خلاصه دیگه تا ورزش روز رو برم و دوش بگیرم ، یک کم دیر رسیدیم ، سالاد هم گذاشته بود من درست کنم، من هم موهام رو همون جا سشوار کشیدم تا ١٢ مهمونا بودن ، من و خواهرم شب موندیم دیگه ، صبح یک سوسیس تخم مرغ مشتی برامون درست کرد ، دیگه ما رفتیم که یک چیزی پس بدیم ، میره بهریم برای خونه، ساعت ٢ رسیدیم. !

نظرات 2 + ارسال نظر
نیلو سه‌شنبه 21 مهر 1394 ساعت 06:36 http://nil-nil.blogfa.com

چه دخمل کدبانویی. آفرین که ورزش روزانه رو داری. باید سر فرصت بیام بقیه پست هات رو بخونم ! آدرس عوض کردی نشده مرتب بیام.

مرسی :) نیلو جون ، این ورزشش خیلی خوب ، نیست که روزی ٤٠ دقیقست ، و هر روز هم متفاوت ، ادم ترغیب میشه !

مجتبی دوشنبه 20 مهر 1394 ساعت 04:28

من که سوسیس نمیخورم خوب نیست / انشالله تو امتهان بعدی قبول میشی سعی کن بیشتر درس بخوانی

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.