بعد از دعوایی که با دوست پسر داشتیم چندی پیش ، از این ناراحت بود که میدونم خیلی مشکل داری الان ، ولی میدونی چند وقت خوشحال نیستی ؟ بد اخلاقی ، عصبی هستی همیشه ، دیدم خداییش راست میگه ، یعد اون بود که شروع کردم به خودم برسم که با ارایشگاه شروع کردم ، بعدش هم واسه خودم یک اتو مو گرون خریدم، قبلیش رو اینجاخریده بودیم ، چون ولتاژ اینجا با ایران فرق داره ، و اتو موی نازنین ایرانم که خیلی خوب بود ، دیگه اینجا کار نمیکرد ، جالب عمر وسایل اینجا واقعا کم ، یک بار سشوارمون خراب شد از وقتی اومدیم ، بعدش هم اتو ، که دیگه این سری گفتم یک چیز درست حسابی بگیرم ختی اگه گرون باشه ! اخر هفته پیش که با دوست پسر مشغول خرید بودیم ، من یک بلوز شلوار تامی تو خونه ای دیدم ، که دوست پسر گفت خیلی بامزست بگیرش ، حالا امروز صبح که داگی رو اورد من تازه دوش گرفته بودم و این رو پوشیده بودم ، هی می گفت چه قدر بهت میاد ، چه کوچولو شدی ! ( چه پراکنده مینویسم ) ، قدم یعدی هم شروع کردم تو خونه ورزش می کنم با سی دی ! یک سایتی که یک برنامه میخری برای یک ماه ، به نظر که عالی میاد ، ببینم اثرش چیه !
از اونجایی که دوباره امتحان دارم ، به دوست پسر گفتم امروز میبرمت یونی ، خودت برگرد دیگه، که گفت گناه داری ، خودم میرم میام اصلا،
دوست پسر فردا مهمون دعوت کرده خونش ، یک هفت نفری هستیم ، نمیتونم خیلی کمکش کنم تو کارا ، خودش میگه اوکی، به کارات برس!
این که همه زندگیت شد دوست پسر با خواهرت برو بیرون بگرد بهتره
چرا تمام زندگیم نباشن ، جفتشون برام مهمن !
باریکلا....ادامه بده به همین کارا...
قربونت