شکایت به خدا!!

شاید بیشتر از دو سال که روزهای خوب زندگیم رو میتونم بشمارم، روزهایی که از ته دل شاد بودم ، 


اگه بخوام بدی ها رو نام ببرم : از چند سال پیش، مامان بابام ویزاشون بعد ٦ ماه ریجکت شد ، خواهرم یک ازمون مهمش مشکل پیدا کرد، ان ازمونش حل شد، با استادش اختلاف پیدا کرد ، یک اتفاق بد افتاد تو کل تحصیلش، بعدش استادش اسکرلارشیبیش رو قطع کرد، کار اقامت خواهرم بع مشکل برخورد،این وسطا ، یک روز زنگ زدم خونه دیدم بابام تو بیمارستان ، سه روز تو ای سی یو بوده، یک عمل مهم داشته، ولی من ویزا نداشتم برگردم ایران ، یک ماه بعدش تصادف کردم ، ماشین اسقاط شد ، بعدش با بیمه مشکل پیدا کردم ، چون گفت هیچ هزینه ای نمیده ! از زیر اب زنی یکی از همکارام هم این وسط وسطا بگذریم ! بعد چندی استاد من پول من رو قطع کرد ، خواهرم با ناشین تصادف کرد ، از اقامت خودم که نگم بهتر ! من ادم نازرنگی نبودم هیچ جای زندگیم! ولی خدا سر سازگاری نداره انگار! خدایا میشه کوتاه بیای لطفا !!

نظرات 4 + ارسال نظر
مجتبی جمعه 17 مهر 1394 ساعت 08:13

من برای تفریح منظورم برم وگرنه دوری برام سخت نمیتوانم دوام بیارم

خودت حاضر نیستی سختی رو تحمل کنی ! چه طوری به من میگی که همه جا سخت؟

مجتبی پنج‌شنبه 16 مهر 1394 ساعت 07:49

واقعیت زندگی برای همه سخت حالا چه دلداری چه غیر دلداری / تازه ما میگیم کسانی که میرن خارج حتی برای تفریح هم شده چند وقتی راحت / اینجا که پوسیده شدیم

اگه فکرمی کنی این قدر خوبه چرا نرفتی؟

مهناز چهارشنبه 15 مهر 1394 ساعت 13:53 http://www.1zan-moteahel.blogsky.com

آخی عزیزم.....
راستش منم بعضی وقتا میشینم این ناراحتیها رو میشمارم و افسردگی میگیرم!
ولش کن,اصلأ بهشون فکر نکن.
امیدوارم ازین به بعد اینقدر اتفاقهای خوب برات بیفته که نتونی بشماریشون

منم امیدوارم ؛)

مجتبی چهارشنبه 15 مهر 1394 ساعت 11:30

زندگی برای همه اینجوری فکر میکنی همه ازخوشی ترکیدن / همه مردم مشکل داره هر کس به نوعی فقط باید امیدوار بود به اینده تا ببینی چه پیش میا د

این دلداری ایا؟؟

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.