هاپوی درون حالش خوب شد

دیگه یک کم تو سر و کله دوست پسر زدیم و من بی خیال شدم ، الان اوضاع خیلی بهتر ، سگ درون هم خوابیده فعلا، رفتن خرید کردن ، یک کم هم مسیح زدم به دوست ایرانم که اینجوری شدهء گفت خیلی حساسی بی خیال شو ، دوست های قدیمی واقعا یک چیز دیگه اند ، خدا نگهشون داره برامون ، کلی سعی کرد ارومم کنه، نهار هم زرشک پلو با مرغ پختم هم کباب تابه ای ، بعد از ظهر هم رولت که دیگه خراب شد

نظرات 1 + ارسال نظر
مهناز سه‌شنبه 4 خرداد 1395 ساعت 04:45 http://www.2zan-moteahel.blogsky.com

سلام عزیزم
آفرین که هاپو رو مهارش کردی!بعضی وقتا آدم باید بعضی چیزا رو نبینه و نشنوه!بی خیالی دوای خوبیه....

اخه نمیشه دیگه ، یک جاییی میبری ! خسته میشی!

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.