اخرین روزهای سال

موقعی که دو سال پیش برای بابای من یک مشکل پزشکی یهویی پیش اومد ، وقتی که ما کیلومتر ها دور بودیم ازشون ، وقتی زنگ زدم یهو فهمیدم ، یک عمل سنگین داشته ، بعد از دو روز از ای سی یو اومده بخش، تصمیم گرفته بودم دیگه واسه چیزهایی که درست میشه ناراحتی نکنم ، ولی خوب  گاهی اوقات اوضاع از دستم خارج میشه و نگرانیم رو نشون میدم ، مثل این قضیه مهاجرتی که پیش اومد . 


خوب امتحان ها خیلی خیلی سخت بود ، خوشبختانه انگلیسی بود نه فرانسه ، دو روز قبل امتحان رو تقریبا خونه دوست پسر زندگی کردم ، اون هوامو داشت که درس بخونم ، صبح امتحان هم منو رسوند و اولی رو دادم ، رفتم سه چهار ساعت کافه نزدیک محل امتحان مطالعه کردم  تا موقع امتحانم ، بعد امتحان بعد از ظهر ، پا شدم رفتم مرکز شهر گشتم کلی ، ولی هیچی نخریدم ، بعدش با مترو اومدم خونه ، بوتم راحت نبود برای این همه پیاده روی ، دیروز هم که رفتم دنبال کارهای دارالترجمه ، بعدش رفتم سمت دوست پسر که سگ رو بدم نگه داره، که خودم دو ساعت موندم ، سر و صدا میومد خونش ، اومدیم خونه ما ، گفت برم نهار کیاب کوبیده بگیرم ، گفتم اخه چه کاریه غذای چرب و چیلیو بی کیفیت بیرون رو بخوریم ، کباب تازه ای میگذارم ، نهار خوردیم ، استیج دیدیم ، رفتم دنبال خواهرم که بیرون بود، باز هم یک کاری داشتم انجام دادم ، اومدیم خونه ، بارون هم گرفته بدجور ، دیگه یادم نیست  اومدیم خونه چی کار کردیم ، 


حالا امروز که من خسته می خواستم بخوابم ، دوست پسر ٧ صبح گیر داد، بریم صبحونه ، هی میگم خوابم میاد !! اخرش رفتیم ، بعدش هم در یک حرکت انتحاری من و خوهر رفتیم خرید اوتلت ، قرار بودفردا سه تایی بریم که یادم اومد فردا خواهر کلاس داره، دوست پسر تصمیم داشت به جای سوغاتی مکزیک یک کفش با حضور خودم بخر ، پاشنه بلند ، امروز هم گفت اگه چیزی خوشت اومد بگیر که چیزی پیدا نکردم، ساعت ٩:٤٥ دم مرکز خرید بودیم که ١٠ باز می شد :) دیگه منتظر موندیم تا ١٠ شد، من از banana republic  دو تا پیراهن گرفتم یهویی :) قصد دو تا نداشتم ها !! صورتی و مشکی :) کفش هم از کلارکس یا اکو می خواستم مشکی ساده که سایز من چیز مناسب پیدا نشد ، ولی از لسنزا خرید کردم ؛) دلتون نخواد ، چهار تیکه :) یک کفش خیلی متفاوت هم از naturalizer گرفتم ، نمیدونم هنوز خوب یا نه ! خیلی خوب اف خورده بود :) حالا شاید عکس بگذارم . دیگه کل خرید بود با عیدی دوست پسر :) 


اقا! من نمیدونستم برای دوست پسر عیدی چی بگیرم ، تا اینکه سایتی که سیما جون داده بود رو داشتم چک میکردم که یهو یک عطری دیدم که دوست پسر یکبار گفته بود خیلیییی دوستش داره و قبلا داشته ، ولی خوب نمی رسید تا عید اگه انلاین می خریدم ، اولش گفتم اوکی دیگه میخرم ، تا اون روز بعد امتحان فهمیدم حالا که من می خوام قحطی اومده ! هیچ جا ندارن ، یک جا هم گفت دیگه تولید نمیشه ، امروز از شانس دوست پسر ،تو مرکز خرید اتفاقی پیداش کردم ، بهش هم دادم کادوش رو ، انقدر ذوق کرد!!!! مثل این پسر کوچولو ها !


راستی بسته مامانم هم رسید دیروز ، پر از خوردنی های خوشمزه :) لباس ها و در نهایت توتون ، بله توتون قلیون :)))


نظرات 1 + ارسال نظر
آوا شنبه 29 اسفند 1394 ساعت 03:21 http://ava-life.blogsky.com

بیا ببین چه خبره...همیشه به خرید و شادی و ذوق زدگی
بدون عکس قبول نیست

چرا نیستی اوا ؟

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.