چرا بیدارم ؟!

چرا بیدارم ؟ خودم هم نمیدونم، فکر کنم از گشنگی!! دیشب خیلی گشنم بود، ولی حس اینکه غذا سفارش بدم بیارن هم نداشتم ، خونه دوست پسر هستم . 

اینجا میشه فحش داد یا خانواده رد میشه ؟! اخه -٣٣ درجه ؟!؟ دیروز سگ رو دو دقیقه بردم بیرون ، دستمش یادم رفت ، برگشتم دم در اپارتمان ، انقذر دستام از سرما درد می کرد ، میخواستم داد بزنم ، 

دیشب هم که اومدیم خونه دوست پسر در اصلی رو بدون دستکش باز کردم ، یهو دادم رفت هوا ، انقدر سرد بود !! یک درد یدی می گیره دست ادم . 

 دوست پسر فردا برمیگرده به امید خدا، بی سوغاتی :( ! 

 دیروز از نه صبح شستم و سابیدم تا ٧شب ، فرش اصلی خونه رو که مو بلند هم هست رو درباره جمع کردن ، به خاطر سگمون که موهاش داره میریزه ، جارو کشیدنش دو ساعت زمان می خواست. ، اشپزخونه فوق العاده تمیز شد ، ظرف ها رو شستم ، زیر جا ظرفی رو ،دیوار اشپزخونه ،دور سینک ، روی کانتر رو با وایتکس ، گاز رو یا جوش شیرین، انصافا تمیز شد، کف اشپزخونه  هم با دست تمیز کردم که گوشه کناراش تمیز بشه ، کتری هم حسابی سابیدم. ، خواهرم جارو نصفه من رو تموم کردو یکی از مبل ها رو تمیز  کننده زد و روکشش هم انداخت ماشین شست . دیگه ساعت ٧ رو پام نمیتونستم وایسم ، با سگ اومدیم پیش به سوی این خونه ، یک دوش حسابی گرفتم و لاک هام رو تجدید کردم ، ریلکس کردم . 

چه قدر گشنمه !!!!