سگ

دیروز سگمون افتاد ، یعنی می خواست بپره ، پاش گیر کرد، دلم رفت باهاش ، نتیجه اش این شد که پای راستش رو زمین نمی گذاشت ، اما ناراحتی نمی کرد، خودش که می خواست راه بره ، میدید نمیتونه پاش رو بگذاره دوباره می نشست ، همچین قیافه ناراحتی هم به خودش گرفته بود، که دلمون کباب میشد، من کلاس داشتم ، اگرنه ،همون ٧ صبح میبردمش دکتر. به دوست پسر هم گفتم خوبه، چون دقیقا نقش بابا ها رو داره ، یهو هل می کنه و کارهای عجیب  غریب، میدونستیم که اگر بهتر نشه باید بره دکتر، ظهر اومدم دیدم بهتر ولی بازهم کامل نمی گذاشت زمین ، خدا رو شکر امروز خیلی بهتر شده ، دوست پسر میگه چشمش کردن پریروز تو پارک انقدر گفتن چه سگ خوبی دارین ! 


کاش همه ما ادم ها معرفت سگ رو داشتیم و اینجوری با هم برخورد می کردیم ، میایم خونه همیشه ذوق می کنه ، حتی اگر ١٠ دقیقه بریم بیرون ، دیروز با پا دردش رفت استقبال دوست پسر ، اگر ببرمش پایین ، چشمش دنبال ماشین دوست پسر ، یکبار یک ماشین مدل ماشین دوست پسر دید ، دووید سمتش:) اگر با صدای بلند تو خونه بحث کنیم ، کامل می فهمه و استرس می گیره، گاهی هم میاد زیر پای یکیمون دراز میکشه ، اون اوایل که اومده بود اگر رو مبل خوابمون میبرد، نگران میشد انگار ، هی دماغش رو میزد و بیدارمون میکرد، الان هم اگر یکی از ما تو هال خوابش ببره ، این هم دور و برش میمونه ، کاش ما ادم ها انقدر به فکر هم بودیم ، انقدر از دیدن هم خوشحال میشدیم و ابراز احساسات می کردیم ! 

می خواستیم خونه بمونم درس بخونم ، از صبح تو اشپزخونه بودم ، افتاده بودم رو دور سابیدن ، دوست پسر شاکی شده بود مثل مامان بزرگا شدی ، البته دمش گرم خونه رو جاروبرقی کشید، درخت کریسمس هم با بدبختی جمع کرد، خیلی کار سختی بود ، ولی هنوز اونجور که دوست دارم خونه مرتب نیست ! با دوست پسر هم یک بحثی داشتیم امشب ! که به خیر گذشت :) 


نظرات 2 + ارسال نظر
دندون یکشنبه 11 بهمن 1394 ساعت 07:53

کلا یه 100 تایی فحشت دادم من عاشق سگم بیشتر سگای گنده مثل هاسکی جرمن شپرد و از همه مهمتر گلدن رتیور اما خوب دوتای اولی جا و سرما و تربیت خاص میخواد و سوی یه خونه حیاط دار. اما خیلی دوست دارم خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی ... اونوقت محمد هم میترسه هم بدش میاد... کلا از حیون بدش میاد و من عاشق حیوونام... حالا نژاد مال شما چیه از طرف من کلی بغلش کن....

عزیرمممم، هاسکی خیلی تربیتش سخت ، ولی ثپرد فقط مشکلش بزرگیش ، من هم میترسیدم باورت میشه؟؟ واسه ما لابرادور میکس ،

نیلو یکشنبه 11 بهمن 1394 ساعت 07:28 http://nil-nil.blogfa.com

از بس تو بیشتر از دست و پاگیر بودن سگتون گفته بودی همش می گفتم با این همه مشغله سگ واسه چی تون بود!
ولی با این چیزایی که الان خوندم دلم واسش سوخت که پاش آسیب دیده الهییییییی. ایشالا زود خوب بشه.

اخه نیلو اولش که میاد هیچ حسی نداره ، حتی اصلا به ما نزدیک هم نمی شد، مطمئن نبود اینجا خونش ، الان انقدر وابسته شده . مرسیییی

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.