روز برفی

اولین برف اینجا هم حسابی اومد. بله ! هوا یهو سرد شد و به منفی بیست رسیده، اخطار برف هم تا سی سانت داریم فعلا ، و خونه به سر میبریم ، کاموا میبافیم :) من بدم نمیاد بزنم بیرون ، ولی رانندگی تو انقدر برف یک کم سخت ، و استرس زا ! واسه همین خونه نشستم . دوست پسر هم اینجاست ، از دیشب اومده ، ماشین هم نیاورده با خودش ، چون دراوردن ماشین از کنار خیابون امروز یک ساعت پارو زدن می خواد ، 


دیروز چون میدونستیم هوا سرد میشه، رفتیم  دنبال کارهای عقب افتاده ، کارها که تموم شد یک خرید کوچیکی مواد غذایی کردیم ، بعدش، رفتیم سراع یک لباس فروشی ، که یک چیزی پس بدیم ، ولی قیمت ها عالی بود ، این وسوسه خرید بیچاره ات می کنه ، اخه واقعا ارزون ، دست و پات شل میشه ، بازهم یک لباس مجلسی ، مهمونی بدون پرو برداشتم :) قیمت هم نداشت. ، ولی خوشگل و خوش رنگ بود، با خواهر گفتیم اگه قیمتش پایین بود دم صندوق میگیریم ، اگه نه که هیچ. خریدا رو کردیم و رفتیم خونه دوست پسر ، ماکازونی با پنیر خوردیم ، خیلییی خوب بود، حس انفجار داشتم بعدش ،چون  گشنم بود خیلی خوردم ، خیلی هم خوشمزه بود جای همه خالی! پیراهن هم تو تنم عالی بود :)) 


بعدا نوشت ، خیلی برفء، دوست پسر گفت بریم گوشت برای اب گوشت بگیریم برای فردا، پا شدیم رفتیم، من هم رانندگی کردم ، خیلی بد بود هی سر می خوردم ، تا رفتم تو اتوبان ، بهتر شد یک کم ، ولی سر می خوردیم ، ولی وقتی خواستم خروجی رو خارج شم ، ماشین هم گیر کرد تو برف، دم خروجی، فاجعه بود ، همه می خواستن خارج شن ، و احتمال این داشت که اونا هم تو برف سر بخورن بزنن به ما ! نمیتونم بگم چه قدر بد بود، فقط به دوست پسر گفتم گیر کردم ! اونم سریع پیاده شد، من می گفتم بیا سوار شو من در میارم ماشین رو ! ولی گوش نمی کرد ، استرس داشتم که وقتی میگه گاز بده ماشینت در بیاد من یهو با گاز به خودش نخورم ، یا یک ماشین نیاد بزن به من ، من بزنم به دوست پسر ، تو همین وسط که سر هم داد هم می کشیدیم ، می گفت تا ته گاز بده من می ترسیدم ، پلیس رسید، موند پشت ماشین هم ، چراغش رو روشن کرد، تا ماشین ها از پشت با احتیاط رد شن، من هم با دنده عقب و به زحمت ماشین رو در اوردم ، با هل دادن های دوست پسر ، بعدش داشتم از ترس میلرزیدم ، به مرز گریه رسیده بودم . ولی از اونجایی که خیلی پر رو ام ماشین رو داخل شهر روندم ، ولی انقدر که دوست پسر اذیت می کرد تو رانندگی، اتوبان برگشت رو دادم بهش و حسابی فهمید که این برف فرق داره، تمیز نشده با باد همراه، دو جا هم موقع رانندگیش ماشین گیر کرد، ولی دیگه جای خطرناک نبودیم ، خوشبختانه، 


راستی میام کامنت ها رو جواب میدم هم چنان بعد اون قضیه ، حالم جا نیومده !

نظرات 1 + ارسال نظر
مجتبی چهارشنبه 9 دی 1394 ساعت 10:43

کرمانشاه هم امروز برف البته زیادنیست / زنده باشید دختر خانم / مواظب خودت باش روزهای خوبی برات ارزو دارم .

مرسی :) من هم همین طور:)

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.