اعتماد

سوالی که من پرسیدم به من بر نمی گشت، من این رو خوب فهمیدم که بی اعتمادی بدترین و ویرانه کننده ترین درد تو زندگی ، ولی، اعتماد مطلق هم قبول ندارم ، هیچ کی بی عیب نیست، من صد درصد دوست پسر رو میگذارم بمونه، چون میدونم اگه بخواد خیانت کنه ربطی به رفتن و نرفتن من نداره ، خودش نباید بخواد ، ولی یکی از دوستامون ، این کار رو کرد ، از سفرش که با عشق از شش ماه قبل برنامه ریزی کرده بود گذشت که مبادا اتفاقی بیفته ! 


قضیه ضرر مالی بابام یادتون ؟ اتفاق اینجوری بود ، که یکی به صورت غیر مستقیم پول و چک دزدیده بود، و قبول نمی کرد که این پول و چک دستش هست ، یک دختر بیست و چند ساله، که دختر کارگر خونمون بود، مبلغ چک زیاد بود ، و کلا بابام خیلی ناراحت بود ، حالا ازش اعتراف گرفته مامانم که بیار بده ، قسمنی از پول و چک رو اورده،و میگه پول همین قدر بوده ، حالا تمام مدت که مامانم و بابام پیگیر بودن ، من همش فکر می کردم نکنه که داریم تهمت میزنیم  بهش، اون وقت چی؟؟ 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.