جا گذاشتن

با اینکه سه هفته ایران بودم ، کلی جا که انتظار داشتم برم نشد :( کلی ادم که باید میدیدم ، و یک سری چیز ها که دوست داشتم بخرم بیارم، دیگه کمبود جا اجازه نداد،

راستی یادم رفت بگم که موقع خروج اشک ما رو در اوردن ، این رو گفته بودم که کلی تو اداره گذرنامه وقتمون هدر رفت واسه یک مهر ؟ اون موقع که ایران بودیم ؟ 


موقع خروج ، تو فرودگاه با نظم و ترتیب امام،  رو بورد نزدن که داریم چک این می کنیم این پرواز رو ، ما هم با خانواده منتظر بودیم که اعلام کنند، ما دیگه رفته بودیم تو صف ورورد که اعلام کردن ، رفتیم تو ، دیدیم بله ! بدون که اعلام کنند دارن چمدون ها رو می گیرن و ما اخری ها هستیم ، رسیدیم به سگ، که دوستان نمیدونستن !!! چه قدرپول  باید   از ما بگیرن !! بله ! بعدش هم هی می گفت جا موندین ، دیر شد ، بیچاره بابام می گفت قلبش درد گرفت انقدر استرس وارد کردن ! میگیم اقا ما که فرودگاه بودیم ٦ ساعت زودتر، شما هیچی اعلام نکردین ،موقع وزود به فرودگاه هم ، اونجایی که اول چمدون ها رو چک می کنند، این قدر صف موندیم، چرا؟؟ چون زائرین محترم نجف اونحا بودن ، من کاری ندارم رفتن یا نرفتن کار خوبی اصلا ، ولی اخه چرا اینقدر بی نظمی، بعد یکی یکی میزدن تو صف ما خیلی دیرمون شده،  از بعد از تحویل چمدون و سگ و خداحافظی ، که اقایون ایرلاین هی گفتن نمی رسین ،  بدبختی ما تازه شروع شد، اول از همه صف چک پاسپورت بود که وحشتناک بود با زائرین نجف ! دیگه واقعا خودمون هم با دیدن صف استرس گرفتیم ، رفتم به سربازی که اونجاست میگم من بلیط هم دیر میشه بیا بفرست برم ، میگه برو از نفر اول صف خواهش کن ! میگم همه جای دنیا تو این مرحله خارج صف میفرستن ! خلاصه از نفرات اول صف که یک سری اقای محترم بودن خواهش کردیم ، گفتیم ما پروازمون ٣٠ مین دیگست ، گفتن برین برین ، گفتیم خوب دیگه رسیدیم به گیت خروج ، تموم، زهی خیال باطل که ایران دم گیت دوباره بازرسی داره ، و از شانس ما ورودی گیت ما با زائرین نجف یک جا بود، اون خانم که هی دست میزنه بهت ، هی می گفت در رو ببندین دیگه نیان ، هی خانم پالتو در بیار، بوت در بیار ، چرا وسایل ها پشت دستگاه رو هم ریخته شده ؟! ادم یاد حرم امام رضا میفتاد ، این قدر شلوغ بود ، بعدش اونجا فهمیدیم که مثلا یک خانم ١٥ دقیقه از پرواز لندنش گذشته تو صف ، ما ها که خیلی بودیم ، پرواز نجف همه تو صف بودن ، می گفتن دیرمون شده، بعد که ما داشتیم سوار می شدیم دیدیم کلا اونا رو هنوز شروع نکردن سوار کنند !!!! خوب گفتم چه قدر حرص خوردیم ؟؟ 

نظرات 1 + ارسال نظر
آوا جمعه 13 آذر 1394 ساعت 03:55 http://ava-life.blogsky.com

استرس فرودگاه همه خوشی این چند روز و از دماغت درآورد
بازم خداروشکر به پرواز رسیدی

اره واقعا، یک کاری می کنن بگی خدا رو شکر دارم بر می گردم:(

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.