صبح بارونی

من به عنوان یک شمالی خوابیدن با صدای بارون رو خیلیییی دوست دارم 

، دیروز غروب که دوست پسر پیشنهاد بار داد،حسابی بارون گرفت ، چون نمیتونستیم از فضای بالکن بارها استفاده کنیم ،  ما پیشنهاد باربیکیو تو خونه دادیم ، رفت دو مدل جوجه اماده و جگر و دل گرفت اومد که باربیکیو کردیم ، جای همگی خالی !!! 

همچنان داره بارون میباره و مست این هوام ، صبح ساعت ٩ قرار داشتم ،٨:٤٥ بیدار شدم ، صبحونه نخورده ، اومدم دنبال مامان بابای دوست پسر بریم خرید جایی که دوست دارن ، قول دادن تند خرید می کنند :)))) می خوام برم خونه کلی کار دارم ، الانم تو ماشین نشستم ، نمیدونم چرا نمیان !! 

نظرات 5 + ارسال نظر
میلو جمعه 31 اردیبهشت 1395 ساعت 09:34

وای دلم کباب خوااااست :))

جات خالی حسابی

نیلو یکشنبه 26 اردیبهشت 1395 ساعت 06:18 http://nil-nil.blogfa.com

چه دخملی که مهمون نوازی می کنه. بارون همه جوره خوبه. اصن صداش یه سمفونی باحاله...

اره اخ گفتی فقط با صداش بخوابی:)

مگهان جمعه 24 اردیبهشت 1395 ساعت 18:02

دهه تو هم می رفتی خرید خب...

به عنوان یه شمالی چقدر درک می کنم این حس خوبت به بارون رو؛)

اره درک می کنی :) چه مزه ای میده :)

ونوس پنج‌شنبه 23 اردیبهشت 1395 ساعت 17:04

عه شمالی بودی خودتو لو نمیدادی
بعله بارون دلچسبه
الان میان عجله نکن

اره نکتش رو گرفتی :)

آویشن دوشنبه 20 اردیبهشت 1395 ساعت 09:48 http://dittany.blogsky.com/

اون تیکه آخر که نوشتی الانم تو ماشین نشستم ، نمیدونم چرا نمیان!! من و یاد استاتوس های توییتری انداخت
+ یه شمالی هرجای دنیا که باشه بازم با دیدن بارون سر شوق میاد

اره واقعا :) چه باحال توصیف کردی :)

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.