ساعت ١ شب و من دراز کشیدم رو تخت ، مغزم هنوز به فکر کار و پلان های کاری هستش، که چی کار کنم که موفق تر باشم چی کار نکنم ، من یک عدد ادم خوشحالم که دیروز یک مبل دست دوم دیدییم و پسندیدیم و خریدیم ، خیلی هزینه نکردیم، حالا یک جورایی دو دل هستیم ، میدونی من از اون دسته ادم هایی هستم که گیر میده به یک چیزی و باید عملیش کنم تا مغزم اروم بگیر ! این سری مبل خونه بود که رو اعصاب رژه میرفت ، اصلا قصد ٢٠٠٠-٣٠٠٠$ هزینه و مبل نو گرفتن نداشتیم ، با اینکه میدونستیم سال دیگه قرار از این خونه بریم به یک خونه دیگه ، حالا امیدوارم خوب باشه مبلش، 


اقا یک جاروبرقی هم ١٠ روز پیش خریدیم ولی از بس پولش رو دادیم ، هنوز بازش نکردیم ، دلمون نمیاد، حالا اگر بازش کردم عکسش رو میگذارم :))) واقعا لازم داریم ، ولی اخه خیلی هم گرون گرفتیم


نصف یادداشتم پرید !!!! 


اها اینم بگم برم بخوابم،  هفته پیش یکی از دوستای شمالیم تو گروه تلگرام اعلام کرد عروسیش، کلی تبریک گفتیم و ... فرداش  داشتم تلگرام پیج کاری خواهر مگهان رو چک می کردم، دیدم چه کیک خوشگلی گذاشته ، شبش داشتم به دوستم خصوصی تبریک می گفتم که گفت اره تولد من هم بود و خواهر شوهرم یک کیک فوق العاده خوشمزه و خوشگل گرفت برام ، خیلی سوپرایز بود، عکس رو که فرستاد قیافه من دیدنی بود !!!! کیکی بود که مگهان اینا درست کرده بودن !!! البته خود عروس نمیدونست کیک رو کجا سفارش داده بودن ، بنده از این سر دنیا ادرس دادم بهش ، واقعا دنیا کوچیک !!

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.