نصف شب

همه خوابن ، من بیدار ، راستی یادم رفت بگم دیروز بعد از کلی گشتن تو سایت فیلم ها ، رفتیم سینما 3بعدی ببینیم ، حالا ساعت چند؟ ٩؛٤٥ بله میدونم دیوقت بود ، ولی خوب زودتر نداشت اون فیلم رو ، سگ رو سپردیم به خواهر و یک کم زودتر رفتیم ، چون انلاین نداشت، پارکینگ طبقه یک هم پر بود و رفتیم منفی دو ! یک ٢٠ دقیقه هم تو صف بلیط بودیم . که اقای خوش اخلاق گفت  بلیط تموم، ما هم بستنی مک دونالد خوردیم و بزگشتیم :)

نظرات 1 + ارسال نظر
مهناز پنج‌شنبه 3 دی 1394 ساعت 07:42 http://www.1zan-moteahel.blogsy.com

سلام عزیزم
چندروز نبودم و الان دیدم که چندتا پست گذاشتی.خوندمشون و کامنت همه شونو اینجا میگم.
اول اینکه یلدات مبارک.بابا تو که از منم با حوصله تر و کدبانوتری دختر.باریک الله دو مدل شیرینی درس کردی!من عاشق قطابم.خوش به حال دوس پسر!خداروشکر که همه چی خوب برگزار شد و بهتون خوش گذشت
درمورد اون یکی مطلبم،منو که دیدی چقدر از این اوضاع مالی مینالم و میگم پول مهمه.هنوزم سر حرفم هستم و میگم که پول نقش مهمی تو خوشبختی آدمها بازی میکنه.ولی تفاوت فرهنگیو مذهبی خانواده ها،خیلی خیلی مهمه.مطمئنٱ اینجور که میگی،براتون مشکل ساز میشد.چه خوبه که الان راضی هستی و حسرت نمیخوری.
امیدوارم به همه آرزوهای خوبت برسی عزیزدلم

قربونت ، اخه من غذای اصلی رو دست نزدم با خواهرم بود ، ولی تو همه کارها رو خودت می کنی ، اره ، الان مطمئنم که رونجوری نمیشد زندگی کرد :)

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.