دوست پسر ساعت ١٠ خوابش برد، بعد ساعت ١١ من رو تخت بیهوش شدم، ولی ایشون از محبت زیادش من رو ساعت ١٢ و بیدار کرده ، اون هم غیر مستقیم، حالا هم داره درس مسخونه :)) من فکر می کردم دفاع کنه دست از این مقاله ها برداره خلاص شیم ، ولی با این سیستم پروژه گرفتن و پروپزال نوشتن ، همچنان همیشه مقاله دستش !!
عیب نیست واقعا:|¿ ازدواج نکرده به هم محبت می کنید:دی؟!
+ وااای خیلی زندگی با آدمهای درس خون سخته:(( عررر :دی
منظورت من هم یا دو ست پسر :))؛
موفق باشی.. این روزهای درس و مقاله هم همش میشه خاطره
راستش من هنوز شک دارم که نفهمیدن منظورم رو یا خواست بگه بد حرف زدی؛) واقعا می گذره ؟!؟
سلام خانم
خوبی
میشه بگی منظورت از جواب به کامنت قبلی چی بود؟
منظورم این " واقعا بیزنس شما نیست" است
مرسی
اگه بری کامنت های قبلیش رو بخونید میگه ازدواج کنید! و اینکه من اینجا نمی نویسم کسی تعیین تکلیف کنه برام !
یعنی بهت زنگ زدکه خوابش برده ؟
واقعا بیزنس شما نیست!!!
تا 12 شب خانه شماست اونوقت میگی زیر یک سقف نیستیم ؟
نه نیستیم