صبح رفتیم صبحانه ، چه قدر وعده مورد علاقه ای هستش این صبحانه !! من خیلی دوست دارم !! بیگل و تخم مرغ خوردم ، خیلی سالم نبود حالا ، ولی بدم نبود :)
دیگه !! واسه اینکه نگرانی مگان برطرف شه ، تو مسیر خونه ، رفتم فروشگاه مورد نظر و عینک رو خریدم ، همچنان ته دلم میگه گرون ؛))) اگه شرایط مالی مساعد بود، دو تا می گرفتم ، عینک مورد علاقه من ، ولی دیگه الان نمیشه ! رفتم سر کار می خرم ولی!!
دیگه عرض کنم خدمتتون ، زنگ زدم رستوران افغانی میکم رزرو کنم ، میگه ٤ زنگ بزن، میگم بگو رزرو می خواد برای سه نفر ، میکه چهار بزنگ !! اصلا شرقی ها اخلاقمون خداست !!
یک ذره از سگمون بگم ! براش تشک جدید گرفتیم، انقدر دوستش داره ، لبه هاش بلنده ، بعد سرش رو میگذاره رو لبه هاش می خوابه انگار بالش هستن ،
فردا که دوستای دوست پسر میان خونش مهمونی :) خواهر هم نمیاد، و سگ رو نگاه میداره، چون اونا مشکل دارن ،
پس فردا میخوایم به دو سه تا از دوستامون بگیم بیان چایی قلیون پیشمون ، و سوپرایزش کیک دوست پسر که قرار پخته بشه با اون طرح خاص، نپرسین نمیشه بگم اینجا :)))) و میتونم خنده اش رو تصور کنم بعد دیدن کیک ، فکر کنم از کادوش هم بیشتر خوشحالش کنه حتی :)
دوستای غیر اینجاییم! میگن هلیمای رشت خیلی خوبه
منم دلم الان هلیم خوااااست البته هلیم کرمونشاهی که کم گوشت تر از دیگر هلیم فروشیهای رشت هستش
من رشت حلیم نخوردم :)
وای من خیالم راحت شد:)) !!! البته من اون مگان ماشینه نیستما من مگ هااان هستم:دی
وای من عااااشق صبحونه های مفصلم!
ما ه رو تلفظ نمی کنیم اخه، اره رازقی رفتی ؛)
فکر انحراف ذهنی ما را هم بکن وقتی قایم می کنی!
جواابش چی شد؟! گفتم نه اونقدر که تو فکر می کنی:)
وااای.. انقدر دلم میخواست توی این هوای ناب و بارونی با همسر میرفتیم حلیم میخوردیم.. اما زود رفت سرکار امروز..
صبحوووونه ی در دل طبیعتم آرزوست!
وای دلم حلیم خواست :) ما اینجا حلیم ندارن !
چه خوبه که صبحونه خوردنو دوس داری.من که اصلٲ نمیتونم بخورم.
بعد از اینکه دوس پسر سوپرایز شد،بهم نشون بدیا
عینک دوس پسر مبارکه!تشک هاپو هم مبارکه!
کنجکاو شدم کیکه رو ببینم!
بگذار بپزم ؛) ببینم چه شکلی میشه ، خوب در میاد ! ولی می فرستم :)
:))