سوشی،دوستان

وقتی میشه از یک روز بد ، یک روز خوب ساخت !! 


راستی سوشی رفتیم با دو تا از دوستامون ، خواهر نبود ، من که خیلی نخورم ، ولی خوب بود در کل ، کلی هم حرف زدیم ، خیلی خوب خانمش ، یک جورایی هم همشهری هستیم ، اما خوب خیلی زندگیمون فرق داره ، اون تا حالا خونه بود و الان تصمیم گرفته بره درس بخونه ، اما استرس گرفته ، خیلی خانم خونه است و مبل عوض کردن و خوب خرج کردن و ایناست !! 


خلاصه کلی صحبت از زندگی و شرایطش و یکی از دوستای مشترکمون شد ، چون میکن که با اونا دوباره رفت و امد کنید ، این همون دوستی که قرار یود وسایل بیاره ایران ، من دیگه از جمع دوستام حذفش کردم و خوشحالم ، 



پیش به سوی بهبود

از کجا شروع کنیم ؟ دیدن ماشین جدید همون قدر که ذوق داره واسه من همون قدر هم استرس ، که از نظر مالی باید این همه پول داده باشه، ماشینی که دوست پسر پسندید یک tiguan 2016 , بود، یک چیزی حدود ٥٠٠$ خرج ماهیانه اش بود اگر قسطی می گرفت ، نقد هم که دیگه بماند، دیگه نظرش رو عوض کردم ، گفتم بی خیال بابا با این پول میشه رفت سفر، میشه پیش خونه داد، مگه دیوانه ایم ؟! شاید خیلی دیگه از دختر ها بودن میگفتن از جیب من که نیست ، بگذار خودش بده ، ماشین خوب هم سوار میشیم، ولی واسه من پول من و دوست پسر نداره اصلا، خلاصه هم چنان میگردیم ببینیم چیزی مناسب پیدا می کنیم، 


یادتون چند بار نوشته بودم ، مبل های خونه رو اعصاب من رژه رفتن که ؟! به خاطر اینکه ، ما از روز اول اینجا زندگی دانشجویی داشتیم ، مبمون دو تا سه نفر با طرح های مختلف بود ، هر دو کرم ، ولی متفاوت کاملا، یکیش هم باز می شد ، تخت میشد، خلاصه، دیگه هم احساس میکردم خیلی جا گرفتن الان ، هم اینکه شدیدا ، با هم نمی خورن، یعنی بعد از چهار سال داشتنشون اینجوری رفت رو اعصاب، تو این سه سال اخیر هم باورتون نمیشه، انقدر استرس مالی بودش همش که مبل اخرین گزینه بود ، تا چندی پیش که تصمیم گرفتیم یک دست دوم بگیریم، اینا هم بدیم برن ، گفتمم یک ال پیدا کردیم ، تمیز بود ، نصف پولش رو هم دادم ، که تا سپتامبر بیاریمش، اقا مسیج دادن که پشیمون شدن ، من هم گفتم اوکی، پولم رو پس داد، همین جوری رفتیم شنبه گذشته ، مبل نو نگه کنیم ، که تو مغازه یک مبلی اف خورده بود ، brick (بیشتر میدونم قلک میشناسه با اسم میگذارم ) ، دیگه تخفیف داد چون مبل یک ایراد کوچیک داشت ، خلاصه در کمال تعجب مبل نو گرفتیم، و خوب خیلی خوشحالم از این بابت ، که خونه هم خلوت میشه هم شکل خونه میشه ، 


کلا این روز ها خواهر خونه ریخته بیرون و میشوره و میسابه، من که یا سر کار هستم ، این روزا ، یا کلا خیلی بی حال و خسته ، رفتم نگاه کردم یا علائم کم خونی یا علائم کمبود ویتامین دی، باید بیشتر مولتی ویتامین بخورم ، 


دوست پسر میگه نهار بریم سوشی دلم به سوشی نیست ، اونم اصرار می کنه ، نمیدونم چیکار کنم ، 


کلی حرف داشتم که یادم رفت ، 


پینوشت: مگهان عزیز ، خدا به تو و خانوادت صبر بده عزیزم 

هیجان

رفتیم ماشین صفر دیدیم ، خیلی حسش مثبت بود ، واسه دوست پسر !! هم چنان به نظر من گرون این همه پول واسه ماشین

ساعت ١ شب و من دراز کشیدم رو تخت ، مغزم هنوز به فکر کار و پلان های کاری هستش، که چی کار کنم که موفق تر باشم چی کار نکنم ، من یک عدد ادم خوشحالم که دیروز یک مبل دست دوم دیدییم و پسندیدیم و خریدیم ، خیلی هزینه نکردیم، حالا یک جورایی دو دل هستیم ، میدونی من از اون دسته ادم هایی هستم که گیر میده به یک چیزی و باید عملیش کنم تا مغزم اروم بگیر ! این سری مبل خونه بود که رو اعصاب رژه میرفت ، اصلا قصد ٢٠٠٠-٣٠٠٠$ هزینه و مبل نو گرفتن نداشتیم ، با اینکه میدونستیم سال دیگه قرار از این خونه بریم به یک خونه دیگه ، حالا امیدوارم خوب باشه مبلش، 


اقا یک جاروبرقی هم ١٠ روز پیش خریدیم ولی از بس پولش رو دادیم ، هنوز بازش نکردیم ، دلمون نمیاد، حالا اگر بازش کردم عکسش رو میگذارم :))) واقعا لازم داریم ، ولی اخه خیلی هم گرون گرفتیم


نصف یادداشتم پرید !!!! 


اها اینم بگم برم بخوابم،  هفته پیش یکی از دوستای شمالیم تو گروه تلگرام اعلام کرد عروسیش، کلی تبریک گفتیم و ... فرداش  داشتم تلگرام پیج کاری خواهر مگهان رو چک می کردم، دیدم چه کیک خوشگلی گذاشته ، شبش داشتم به دوستم خصوصی تبریک می گفتم که گفت اره تولد من هم بود و خواهر شوهرم یک کیک فوق العاده خوشمزه و خوشگل گرفت برام ، خیلی سوپرایز بود، عکس رو که فرستاد قیافه من دیدنی بود !!!! کیکی بود که مگهان اینا درست کرده بودن !!! البته خود عروس نمیدونست کیک رو کجا سفارش داده بودن ، بنده از این سر دنیا ادرس دادم بهش ، واقعا دنیا کوچیک !!

دنیا کوچیک

دنیا انقدر کوچیکه که کیکی مگهان یا خواهرش پخته برای دوست من بوده !! خیلی کوچک ، گفتن طعمش عالی بود