بعد از قرن ها بنویسم :))) 


الان تو ماشین نشستم و سگمون هم رو صندلی عقب خوابیده ، بارونم میباره ، صداش فوق العادست !! 


خوب بعد این همه مدت نمیدونم از چی و از کجا بگم!!!


لاغر شدم ، اخ جوننننن،  من دوست ندارم هنوز وزنم رو بگم :))) میگین چرا انقدر سنگینی احتمالا، من بعد از دوستی با دوست پسر به مرور زمان ،چون دوتامون عاشق خوردن هستیم و خوب مثلا من بستنی دوست دارم اون کیک ، کلا باعث شد خیلی وزن اضافه کنم ، نه اینکه یک روزه باشه ها، کم کم ، پارسال سر دفاع من هم دیگه بی خیال وزن مبارک شدم ، به پایان نامه و دفاع فکر کردم، و از اونجایی که بنده تا سر کوچه (به معنای واقعی) با ماشین میرم، وزنم تکون نمی خورد دیگه، ورزش تو خونه و رعایت سالاد  و پروتئین و صبحانه اوت میل و همه همه اونجوری که باید جواب نمی داد، الان سه ماه که رسما کارم شروع کردم ، و قبلش هم که درگیر کلی درس و مشب و اینا بودم ، همه و همه باعث شد وزنم پایین بیاد، و الان پایین ترین وزنم رو به نسبت نوامبر ٢٠١٤ دارم، چرا میدونم، چون از اون روز وزنم رو مرتب ثبت کردم ، الان به نسبت نوامبر ٢٠١٤ که ٨ ماه قبل از دفاعم بود ، ٩ پوند و به نسبت به ماکسیمم وزنم تو این دوره ١٥ پوند پایین ترم ، و این خیلی پوینت مثبتی هستش، دومین نکته ، اینکه کار موقتی که خواهر یک ماه داشت و کار من باعث شده که یک کم پول بیاد تو حسابامون ، شاید باورتون نشه که به صفر رسیده بودیم ، واقعا!! هر چند که همیشه پشتمون به مامان بابا خوش بود ، ولی خوب باز هم استرس داشت ، هزینه اینجا در ماه رو وقتی با دلار ٢٧٠٠ تبدیل کنی ، اصلا رقم کمی نمیشه ، من میدونم مامان بابام میدن ، ولی خوب روم نمیشه ازشون بگیرم ، الان هم البته درست که پول تو حسابمون هست ، رقمی که خیالمون رو برای چند ماه حداقل راحت می کنه ، ولی خوب وام دانشجویی پرداخت نکرده که سال اخر  ازش استفاده کردم هم باید در گذر زمان پرداخت کنم ، به هر حال خدا رو صد هزار مرتبه شکر که کمترین عدد وزنیم و بیشترین موجودی رو تو این اواخر داشتم ، هر چند گرفتاری و استرس به جای خودش باقی ، انقدر که من حس می کنم قلبم درد می گیره ، وقتی یک مشتری ایرانی اشتباهی از طرف کمپانی شارژ شده ، و هر روز زنگ میزنه تهدید می کنه من رو ، کلا مشکلات زیاد، برای حل مشکل اصلیمون هم دعا کنید ! 


فردا می خوام برم خوید با کارت دوست پسر ، حالا بگین چرا؟! من یک ادم کاملا مستقلم، حساب کتابامون هم درست همیشه ، حتی  رستوران هم ٧٠٪ اوقات هر کی پول خودش رو میده ، بله ! خیلی کانادایی هستیم ، ولی الان اقای دوست پسر به من کادو بدهکارن ، جدی می گم ، خودش هم میدونه ، به خاطر اینکه عیدی و سوغاتی مکزیک رو هنوز درست نخریده، دیدیم ایشون سرش بیشتر از این حرفا تو ریپورت و مقاله مشغول ، بهتر خودم دست به کار شم ، اقدام کنم پاشم برم خرید ، ١٠٠٪ یک کیف مشکی میخوام، کردیت coach هم هنوز دست نخوردست ، اگر کیف تو تخفیف باشه با همون شاید بتونم بخرم ، اخرین کیف مشکیم چرم که از ایران اوردم، واسه بوفالو سفید، ولی خیلی شل شد و از قیافه افتاد ، دیگه کلا نمیدونم لباس چیز واجبی نمی خوام پیش بیاد میخرم ولی، یک ساعت خوب هم می خوام که فکر کنم بگذارم واسه تولدم برام بخرن

نظرات 3 + ارسال نظر
لیلا دوشنبه 28 تیر 1395 ساعت 15:42

سلام
خوبه دوباره مینویسی.
رمز به کسی میدی یا برای دل خودت نوشتی؟
به هر حال موفق باشی

دل خودم عزیزم

آوا یکشنبه 20 تیر 1395 ساعت 12:01 http://ava-life.blogsky.com

خرید ، اونم با کارت یکی دیگه خیلی حال میده
پیشاپیش مبارک باشه
چقدر خوشحالم که بعد از ی مدت طولانی گرفتاری ، بازم چیزایی اتفاق افتاده که شارژ شدی
امیدوارم سیر صعودی طی کنه این اتفاقای اخیر

فدای تو اوا جون ، اره واقعا خیلی حال میده

نیلو یکشنبه 20 تیر 1395 ساعت 05:51 http://nil-nil.blogfa.com

بهت تبریک می گم بخاطر کاهش وزن و افزایش موجودی
اتفاقا هدیه خریدن اینطوری بهتر به آدم می چسبه چون اینطوری سر فرصت با خیال راحت و اونی که بیشتر لازم داری رو به خودت هدیه می دی...

مرسی ، اره واقعا بیشتر میچسبه

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.