باورم نمیشه که خونه ای که دارم توش زندگی می کنم ، انقدر گوشه کناراش کثیف شده ، خواهرم خیلی همکاری نداره که مثلا بریزیم بیرون یهو تمیز کنیم، ولی اگه اراده کنه هم دستش خیلی تندتز از من ، هم واقعا تمیز می کنه ، دوست پسر هم اگه بخواد تمیز کنه ، من خیلی کارش رو قبول ندارم، یعنی گوشه کنار ها رو تمیز نمی کنه ، واقعا دلم یک خونه تکونی حسابی می خواد، یعنی یک خانم خوبی بیاد و همه رو بریز بیرون بشوره ، دوباره بچینه، ولی خوب نمیشناسم ، هم اینکه اینجا خیلی گرون ،
این هفته های اخیر که خیلی کارم سنگین بود ، دست به خونه نزدم اونجور که باید، دیروز صبح هم رفتم دنبال یک سری کارهای عقب افتاده ، می خواستم ماشین دوست پسر هم ببرم تعمیرگاه که گفتم لوسش نکنم دیگه، ولی حالا شاید فردا ببرم کارواش، بعدش که دیروز اومدم خونه ، ولو شدم ، داشتم از حال میرفتم ، خوابیدم ، از صبح که پا شدم دارم میسابم به معنای واقعی ، ولی انگار تاثیری نداره ، امشب میرم خونه دوست پسر، خودش که مکزیک، من یک کم ریلکس می کنم ، خونه اش خیلی مرتب ، خلوت، فردا صبح هم با یک دوست عزیزی وقت صبحونه دارم (پسر) ،خیلی دلم براش تنگ شده ، خیلی با هم راحتیم، یکی از بهترین هاست ، معرفت ترکیش هم که هر چی بگم کم گفتم .
اگه شروع کنی اتومات همه کارا انجام میشه و خواهرت هم مجبور میشه بیاد
چه خوب که به صبحانه اهمیت میدین
اره من صبحونه مهم ترین وعده غذاییم هستش ، خیلی دوست دارم، میدونی میاد کمک ها ولی کلا خیلی سرحال نیست ؛)
خسته نباشی و صبحونه خوش بگذره پسر یا دختر داشتن دوست خوب نعمته..
اره واقعا دندون :)