صبح ساعت ٦ مسیج زدم بیداری گفت اره، می خوای بیای بریم قدم بزنی و اینجا صبحونه بخوریم ؟ گفتم مگه دلت نمی خواد بریم بیرون ؟ میریم بیرون، گفت سگ چی؟ گفتم مرتب می کنم بمونه، یک ذره بد خلقی کرد اولش باز هم، ولی با لب های خندون رفت خونه :) گاهی اوقات باید کوتاه اومد ، بحث رو گذاشت کنار و محبت کرد، 

راستی این بحث اعتماد خیلی جدی الان تو ایران ، شما اطمینان دارین که پارتنرتون یک ماه تنها بفرستین سفر یا برعکس خودتون برین و اون رو تنها بگذارین؟

نظرات 3 + ارسال نظر
مهناز دوشنبه 16 آذر 1394 ساعت 12:34 http://www.1zan-moteahel.blogsy.com

من چند باری پیش اومده که چند هفته از هم دور بودیم.فکر نمیکنم بشه به هیچ مردی،صد در صد اعتماد کرد،ولی آدم نباید خیلی زیاد در مورد پارتنرش به این چیزا فکر کنه و بنا رو بر اعتماد بذاره.در مورد شوهرمم من اصل رو بر اعتماد گذاشتم و تا الان که خداروشکر چیزی نبوده،ایشالله ازین به بعدم چیزی پیش نمیاد که از اعتمادم پشیمون بشم!

کاملا موافقم باهات

منتظر دوشنبه 16 آذر 1394 ساعت 09:06 http://foryou215.blogsky.com

سلام
راستش الان دیگه جای اعتمادو شک گرفته!

در این حد؟!

دندون دوشنبه 16 آذر 1394 ساعت 06:04 http://roozhaye-zendegie-man.blogsky.com

سلام آمیتیس راجب سوالت آره میزارم.. از این لحاظ من به محمد شک ندارم... هم اون میزاره برم هم من میزارم بره...

درستش همین :)

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.