ساعت خوابی

ایران که اومدیم تا یک هفته ، شب ها بیدار بودیم صبح ها تا ١٢ خواب :) حالا که برگشتیم بعد از ظهر ها خوابمون میبره کله سحر بیداریم ، دیروز ٦ صبح پا شدیم رفتیم صبحانه ، بعدش که رفتم دنبال کارهای اداری و وکیل و اینا، ساعت ٤ فکر کنم برگشتم، خواهرم گفت نهار چی بگذارم ؟ گفتم تو که شام مهمون داری ، من و دوست پسر هم یک چیز میخوریم ، من فقط یک شیرینی با چای خوردم ، دوست پسر اومد گیر داد بریم خونه من ، من یک سری از کارهای دانشگاهم مونده انجام بدم ، ، اقا ما جمع کردیم و وفتیم اونجا  ، و اون هم داشت به درساش میرسید ، گفتم شام چی کار کنیم ؟ من گشنمه ، گفت ، میریم بیرون یک کم دیرتر، بعدش قرار شد یک فیلم کوتاه ببینیم که یک کم اون هم استراحت کنه که بریم بیرون، مگه این به هم ریختن ساعت خوابی میگذاشت من بیدار بمونم، اخرش طوری که تو دید دوست پسر نبود بنده خوابم بود، حالا فیلم کوتاه تموم شد، میگه پاشو بریم غذا بخور ، از ٦-٧ صبح هیچی نخوردی، بنده تخت خوابیدم تا٥:٣٠صبح همون طوری، پا شدم دیدم گشنمه بدجور، خواهرم مسیج زده کجایی؟ البته دوست پسر خبر داده بود بیهوش  شدم:)

نظرات 2 + ارسال نظر
مجتبی پنج‌شنبه 12 آذر 1394 ساعت 06:45

خدا کمک بکنه زوئتر وضع زندگیت ثابت بشه همونجورکه دوست داری / من خودم هم یک جوری شبیه به شما هستم بلاتکلیف دوست دارم تا جوان هستم زودتر برم سر خانه و زندگیم یک کار بهتر و زن بگیرم

خدا کنه

مگهان چهارشنبه 11 آذر 1394 ساعت 22:17 http://Meghan.blogsky.com

الان برگشتین به خارجستان:)؟
برم بخونم ببینم چی به چیه؛)؟

اره برگشتیم :(

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.