کامنت ها رو تایید می کنم.


به اخرهای سفر نزدیکیم ، هنوز خبری از مصاحبه مهم خواهر نشده ، هیچی !! 


دیروز دو تا بچه گوگولی و خوردنی دیدیم، دلمون می خواست شب هم پیشمون میموندن ، انقدر ناز بودن ! 


استرس نا محسوسی همیشه باهام نمیدونم دلیلش چیه واقعا ؟ 


اینترنت اینجا رو اعصاب.


یک اتفاق مالی بد واسه بابام افتاد، که خیلی عصبیمون کرد، هنوز هم حل نشد.


به اخرای سفر نزدیک میشیم و دوست پسر به وضوح خوشحال ، میگه اصلا نمیتونم بمونم تا بیام فرودگاه دنبالتون ، ( ترجمه می کنی این شکلی میشه :) )



نظرات 3 + ارسال نظر
مجتبی شنبه 7 آذر 1394 ساعت 08:45

دیدی استرسی که ذاشتی این بود

ها؟؟

آوا سه‌شنبه 3 آذر 1394 ساعت 21:45 http://ava-life.blogsky.com

مطمینی فقط اینترنت اینجا رو اعصابه...
سفر بی خطر عزیزم

نه خیلی چیز ها!

mojtaba سه‌شنبه 3 آذر 1394 ساعت 08:42

من هروقت میخوام از پیش خانواده بیام برای کار بد جوری دلم میگیره شما اینجور ی نیستین ؟

مگه میشه نباشیم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.