مهمونی

تو این چند روز که نبودم ، دوستم که قرار بود مهمونمون باشه هم دیدیم ، دوستم ، پسر هست، ما یک زمانی هر روز هم رو می دیدیم، و خیلی هم صحبت می کردیم ، این دوستم ، یک دوست دختر غیر ایرانی داشت ، که تصنیم می گیره باهاش ازدواج کنه ، ولی خانوادش موافقت نمی کنن، یعنی مامانش، یک پسر سی و چند ساله رابطه اش به هم می خوره ، حالا واقعا داغون و ناراحت ! 

میام ادامه میدم

نظرات 6 + ارسال نظر
ماهی شنبه 16 آبان 1394 ساعت 20:01

اوه خدای من چقدر بد

خیلی خیلی

دندون شنبه 16 آبان 1394 ساعت 04:39

wow یعنی اون مرد به اون سنی حرف شنوی مامانشه؟؟؟؟؟؟؟ اونم اونجا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

اره ، فکر نکن پسر سر به زیری ها ، وای نتونست خانواده رو راضی کنه

آوا شنبه 16 آبان 1394 ساعت 02:48 http://ava-life.blogsky.com

هنوز لینکت نکردم کلی تو کامنتا گشتم تا پیدا شدی ، اخه بدون آدرس نظر گذاشته بودی برام

من شرمندم :*

Shanay جمعه 15 آبان 1394 ساعت 18:28 http://shanay-mohammad.blogsky.com

مگه کدوم کشور زندگی میکنی؟؟

کانادا

توت جمعه 15 آبان 1394 ساعت 15:11 http://pasazvesal.blogsky.com

آخی! طفلی ...

نمیتونم اینم بگم:)

ماهی جمعه 15 آبان 1394 ساعت 13:39 http://nimehdovom.blogfa.com

Oh mon Dieu, comment le mauvais

نفهمیدم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.